مساله جمعیت و کنکاشی پیرامون دلایل کاهش آن...
دغدغهها و نگرانیهایی که در خصوص کاهش جمعیت در حال فراگیر شدن است و جامعهی نگران و ملتهب از تبعات ناشی از کاهش جمعیت، در خطرِ افتادن در ورطهی دیگری است که در صورت اتخاد راهکارهایی نیاندیشیده؛ نگرانی آن میرود که به پیامدهای جبران ناپذیر دیگری دچار شویم. نگرانی از کاهش جمعیت مولد به درستی وجود دارد و حتی تبعات بی تدبیری که از این ناحیه اتفاق افتاده، در سالهای آتی خود را نشان خواهد داد. دلیل آن را میتوان معادل دانسته شدن کنترل جمعیت با کاهش جمعیت و بیمهابا کوبیدن بر طبل کنترل جمعیتی دانست که به دلیل برداشتی ناقص صورت گرفته است.
نگاهی دقیقتر به دلایل کاهش جمعیت:
... سخن از دلایلی گفته میشود که تا حدودی پاسخی است بر دلایل کاهش جمعیت ولی به نظر میرسد، تحلیلهایی ناکافی از این پدیده اجتماعی است. بدون تردید مسائل اقتصادی، مانند بیکاری، نداشتن مسکن، معاش ناکافی، افزایش سن ازدواج، ادامه تحصیل دختران و عدم امنیت یا عدم احساس امنیت اقتصادی و اجتماعی، سیاستهای تشویقی و تبلیغات برای داشتن فرزندانی کمتر در سالهای گذشته و... در کاهش جمعیت نقش داشته و دارند؛ ولی هیچ کدام به تنهایی تعیین کننده نبوده و شاید دلیل کاهش جمعیت کنونی نیز نباشند به گونهای که در صورت حذف این دلایل و اعمال سیاستهای تشویقی افزایش جمعیت، نرخ رشد جمعیت آنگونه که انتظار میرود، اضافه نشود.
آنگونه که میدانیم، پدیدههای اجتماعی پدیدههایی چند بعدیاند و نمیتوان یک یا چند دلیل خاص را به وجود آورندهی آن دانست به همین منظور پدیده کاهش جمعیت که دارای ابعاد متفاوتی است از چند زاویه مورد بررسی قرار میگیرد که این زوایا به صورت جداگانه قابل بررسی نیستند بلکه در هم تنیده اند و در یک کلیت باید به آنها نگریست.بعد فکری و نگرشی(خرد)، بعد سیاسی- اجتماعی(کلان) و بعد اقتصادی(خرد و کلان).
آنچه در زمینه بعد نگرشی مهم به نظر میرسد، تغییر انگارهها و نگرشهای مردمیاست که تحت تاثیر اندیشهها و زندگی مدرن، تن آسانی را به دشواری فرزندزایی و گریز از مسئولیتها را بر پذیرش مسئولیتهای تربیت فرزند ترجیح داده و فردگرایی آنها را به انسانهایی خودمحور تبدیل نموده است. انسان معاصر به جای آخرتگرایی، فاصله بین تولد تا مرگ را آغاز و فرجام حیات دانسته و به تدریج با بیاهمیت دانستن زندگی یا انکار زندگی پس از مرگ، پدیدهی"میل به بقا" در نظر او بیرنگ شده و نتیجهی آن، خود را از هر قیدی رها دانسته و تنها لذتهای فردی و زودگذر در نظر او قدر و منزلت مییابد.
در این شرایط داشتن فرزند که یکی از کارکردهای آن ارضای میل به بقای آدمیبوده، کارکرد خود را از دست خواهد داد. هر چند در کشور ما هنوز سنتها نقش مهمیایفا میکنند، ولی روند شتابان مدرنیته آیندهای دیگر را نوید میدهد. در چنین شرایطی افزایش رفاه اقتصادی نیز چندان موثر نخواهد بود و نتیجهای جز فزونی لذتطلبی در پی نخواهد داشت و باز خواهیم دید این افراد خواهان فرزندانی نخواهند بود.
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست /// رهروی باید، جهانْ سوزی، نه خامیبیغمی!
در چند سال کنونی در اثر جهانی شدن و گسترش ارتباط، حاکمیت سیاستهای کلان اقتصادی متمایل به آرمانهای سرمایهداری و فراگیر شدن اندیشههای فردگرایانه و انسان مدارانه به جای خدا محوری و رایج شدن اندیشهی "دم غنیمت شمردن" به جای آخرت اندیشی، ترویج ایدههایی همانند همجسنگرایی و ارتباط با حیوانات که روند رو به فزونی را در دنیا شاهد هستیم، در جایی که همدمی انواع و اقسام حیوانات"سگ و گربه" بر داشتن فرزندانی از جنس آدم ترجیح دارد، چه جایی برای تربیت فرزند وجود دارد؟ بدون تردید گسترش این اندیشه ها برای از خودگذشتگی و قبول زحمت - برای تربیت فرزندانی که شایسته خلیفه اللهی باشند- باقی نگذراده و بیم آن میرود نوع بشر را با خطر انقراض مواجه سازد. بنابراین داشتن کشوری پرجمعیت با افرادی درندهخو و لذت طلب و فاقد مآلاندیشی و بصیرت، چه افتخاری خواهد داشت؟
زیرکی را گفتم: «این احوال بین» خندید و گفت /// صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
افزون بر این موارد، پراکندگی در سیاستهای کلان حکومتی که دائما بر تنشهای اقتصادی، سیاسی اضافه شده و نا امنی را بیشتر میکند، در اغلب زمینهها کشور را بی هدف در بیراههها به جلو میراند، در این شریط چه آیندهای را به انتظار خواهیم نشست؟
مهاجرت یکی دیگر از راهکارهایی است که کشورهای پیشرفته- که با کاهش زاد و ولد مواجهاند- برای جبران کاستی جمعیت خود انتخاب نمودهاند و برای حل این مساله نیز تنها به جذب نخبگان و اجازه ورود و اقامت برای کسانی که از سرمایه فکری کافی برخوردارند صادر می کنند، این امر در کشورهای مهاجر فرست مانند ج.ا.ا یکی از دلایل مهم کاهش جمعیت به شمار میرود. سیاستهایی که به گریز و مهاجرت هموطنان نخبه و توانمند و تاثیر گذار که با صرف هزینههای زیاد پرورش یافته اند، به این امر دامن میزند و این نیروها به سهولت در اختیار دیگر کشورها – اغلب کشورهایی که خواهان نابودی ما هستند- قرار میگیرند. در این زمینه نیز -به اقتضای انتخاب دههی عدالت و پیشرفت - انتخاب روشهای عادلانه و منصفانه میتواند به باقی ماندن نخبگانی که به شایستگی در جای خود قرار گرفته، بیانجامد تا بتوانند زمینهی آبادانی و پیشرفت و حل مسائل کشور را فراهم کنند، در این صورت با کاهش روند مهاجرفرستی مواجه خواهیم شد و این امر ثبات جمعیتی نسبی را به دنبال خواهد داشت. باید آگاه بود که داشتن جمعیتی اسلامی، انسانی و اخلاقی، اتفاقی نبوده و داشتن زندگی پوچ گرایانه و بدبینانه هم اتفاقی نیست و انسانها بر مبنای مکتب فکری که انتخاب میکنند، سبک زندگی خود را شکل میدهند و اسلامی اندیشیدن، سبک زندگی اسلامی را در پیخواهد داشت.
در نهایت آنچه میتوان برای این پدیده مد نظر دانست این است که نگاهی همه جانبه به این پدیده، بازنگری در سیاستهای تربیتی، در کنار افزایش رفاه اقتصادی و اجتماعی همراه با اصلاح قوانین و اصلاح رفتار حاکمان با مردم و احترام به کرامت انسانی و حفظ آزادی انتخاب اندیشه مردم از یکطرف و ارائه مستند و تبیین قوی از مفاهیم دینی و اسلامی از طرف دیگر در کنار دیگر اندیشهها میتواند به انتخاب اسلام بیانجامد. زیرا اسلام ظرفیت فکری ایجاد جامعهای سالم و با نشاط را دارد و انتخاب مکتب فکری اسلام و مقید بودن به انجام فرامین آن؛ حفظ حیات، داشتن فرزند و گسترش این اندیشه در جهان را در پیخواهد داشت.
آدمیدر عالم خاکی نمیآید به دست /// عالمیدیگر بباید ساخت و از نو آدمی
در بعد اقتصادی که هم میتوان آن را در بعد فردی و خرد مورد بررسی قرار داد و هم در بعد کلان که شامل سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرای برنامه های اقتصادی است میتوان هم نگاه ایستا به آن داشت و هم نگاهی تاریخی که به ویژه بعد از انقلاب و بخصوص بعد از جنگ قابل بررسی است و بحث مبسوط دربارهی آن در این مقال نمیگنجد.
به صورت اشاره، وقتی در نتیجه سیاستهای پیش گفته، مصرف گرایی به اوج خود رسید و رقابت برای کسب ثروت و قدرت و مال اندوزی جایگزین تقید به ارزشهای انقلاب و جنگ شد، نباید انتظار داشت که مردم همان مردم قناعت پیشه و جهادگر باشند در حالیکه هر روز از دایره تصمیم گیری و قدرت به دور افکنده میشدند(بجز زمان انتخابات) و همان مردم قناعت پیشه - در شرایطی به سر میبرند که در صورت عدم همرایی، همرنگی و همراهی با جماعتی که تجمل پرستی را ترویج میکنند- بیم آن دارند که شاهد گرسنگی و از میان رفتن امنیت اقتصادی خود و خانواده خود باشند. مزید بر اینها حاکمیت اندیشهای که زندگی لوکس را هر روز از رسانهها به عنوان پدیده ای مشروع و نشان برتری در برابر دیدگان مردم قرار میداد-و میدهد- به تربیت نسلی منجر شد که رقابت با طعم آّزادی بی حد و اندازه برای رسیدن به ثروت و قدرت و لذت بی حد و اندازه را به جای همکاری، نوعدوستی و سایر ارزشهای انسانی نشاند و در این مسیر لابد هر چه سریعتر، سعادتمند تر... آنچه به این موج دامن میزد درز اخباری از فساد نورچشمیها و رانتها و فرصت های بادآورده مالکان قدرت و منصب بود که هر روز سوار بر امواجی خودساخته، از منافع اقتصادی آن بهره های فراوان بردند و دائما بر دایره نیازهای خود افزودند و دیگران را در حسرت داشتن زندگی مشابه خود قرار میداند- و میدهند- در این میان کسانی که اراده زندگی سالم و اخلاقی و تشکیل خانواده و ...را داشتند- ودارند-، امکان آن را نیافتند. برخی نیز که در کنار نیاز، توان اداره زندگی خود را نداشتند و یا چندان در قید و بند هنجارها نبودند به پردازش کام خویش به روش معروف پرداختند و باور کردند که با خرید یک لیوان شیر میتوان دشواری اداره گاوداری را از خویش دور نمود!!، تشکیل خانواده را به گاوداری تشبیه کردند و تعریف خود از انسان کمال گرا را به انسانی لذت طلب تغییر دادند.
بنابراین میتوان با برنامههای تشویقی به افزایش جمعیت اقدام کرد؛ ولی آیا تنها تولید مثل کافی است؟! دغدغه اصلی چیست؟ این که چه تعداد نفراتی در این سرزمین باشند یا اینکه چگونه کسانی با چه ویژگیهایی پرورش یابند؟
خوشحالم که نوشتید 000 خوشحال
[تایید]
آقا سید خیلی وقته ننوشته بودید